محمد رسول الله، یتیم رسولان ( برگی از بیانات دکتر حمیدرضا فهیمی تبار)

  • محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم، یتیم رسولان
    در صفحات تاریخ به دنبال محمد (ص) گشتم ولی قطر کتاب‌های سیره، در کوچه‌های مکه، مدینه و طائف مرا سرگردان کرد. به انبوه احادیث نگریستم شاید از رفتار و گفته‌هایش، قبسی برگیرم اما غالیان، در راه اندیشه راهزنی کردند و جاعلان، چهره محمد (ص) را به محاق بردند.
    به عارفان غرق در گفتگو از “مقام محمدیه و احمدیه” دل بستم ولی چنان در درونم، مرا به غل و زنجیر کشیدند که هیچ صدایی از سرگردانی خلق به گوشم نرسید.
    در حجره فقه واصول انقدر از فروع و مقدرات گفتند که اصلاً فراموشم شد که دین برای بسامان کردن زندگی من آمده است.
    کدامین مکتب عرفانی، حوزه حدیثی و مطولات اصولی، معرف مردی است که ادعا می‌کند آخرین مأمور خالق من و حامل حرف پایانی اوست؟
    به‌راستی آنچنان غوغایی که در وصف طاق ابروی محمد (ص) در میان افتاده است و یا اینچنین قیل و قالی که در اندازه پلک نرگس چشم محمد (ص) بر فلک رفته است و می رود کدام درد امروز مرا چاره می کند؟
    قرار خدا با من این بود که او با لبان محمد (ص) ناگفته ها را بگوید ولی افسوس که گوش بسیاری ما مردمان به خاطر هیاهوی دوستان و ناروایی دشمنان در طول ۱۴ قرن از شنیدن اهنگ خدا محروم مانده است.
    برای نفس به شماره افتاده حقیقت، فقط یک پنجره باز است و این تنها امید نجات از خفگی، پنجره‌ای به نام قرآن است که نورش از رنگ بشری و تعصب نژادی مصون مانده است.
    قرآن کلام خدا از زبان محمد (ص) است که درهمان آغاز حرف آخر را زد:
    راه چاره دردهای زمینیان، دانایی از طریق خواندن و نوشتن است. پیام قرآن تکیه به قامت قلم است. قلم به اشارت خدا پناه آدم‌هاست. تمام حرف آن شب در غار حرا این بود:
    « إقرأ باسم ربک الذی خلق ….. الذی علم بالقلم » تربیت به دست کسی است که تو را آفرید. هرچند تو همان خون بسته دیروزی. ولی دفتر وجودت آماده گرفتن نقش تمامی حقیقت است. خودت را از حقیقت لبریز کن “آنکه نامه مرا بر تو می‌خواند، هرچند یتیم گمنام و فقیر بی‌نامی است، ولی امین پرنام و ساقی پرجامی است. عارفی اهل تعهد و تعبد. عابدی آشنا به تجارت. همه جا مسجد اوست. در نگاه محمد (ص) زمین و آسمان محراب است. نگاه محمد (ص) نماز و نمازش تبسم است.
    تکان‌دهنده‌ترین جمله خدا در وصف محمد (ص) -البته از نظر من- این است که « محمد (ص) از غصه مخالفان محمد شد ».
    « فلعلک باخع نفسک علی آثارهم ان لم یومنو ا بهذا الحدیث اسفا » گویی از شدت غصه مخالفانی که به حق روی نمی‌کنند جان می‌دهی.

و باز در ثنایش گفت:
«فلا تذهب نفسک علیهم حسرات» مبادا از شدت حسرت بر مخالفان قالب تهی کنی. و در کریمه دیگر فرمود:

«لعلک باخ نفسک الا یکونوا مؤمنین» گویی غمناگرونده گان جانت را می گیرد . ببینید خدای محمد(ص) ازمحمد(ص) چه می گوید، و پیروان او به چه راه می روند
همین یک توصیف خدا درباره محمد(ص) مارا بس. امید که به یتیم رسولان با نگاه قرآن و با زبان خدا بنگریم نه از گفتار و رفتار پیروان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *